پارت چهل و چهارم :



****

توران خانوم بااصرار بشقابم را از برنج پُر کرد وظرف خورشت را کنار دستم گذاشت.

_بخور عزیزم.

قاشقی از غذا را با بی میلی درون دهانم گذاشتم.

_مامان یزدان از بیمارستان برنگشت؟

باسوال نگار من هم مستقیم نگاهم را به لب های توران خانوم دوختم.

_چرا؛ برگشت تو اتاقشه، گفت حال آقاجون خوب شده، حتما الان هم داره واسه آلیزه قصه میخونه.

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۹ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۴۷۴ روز پیش تقدیم شما شده است.

جاوید در رمان تو را در خواب هایم دیدم دنیای رمان جاوید در رمان تو را در خواب هایم دیدم دنیای رمان جاوید در رمان تو را در خواب هایم دیدم دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • تک برگ رویایی

    00

    سلام فرگل جون رمانت عالیه،، ولی من میترسم که نیک با شنیدن واقعیت از زبان یزدان از یزدان متنفر شود

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    احتمال اینم هست😂ولی برای اونم یه راهی پیدا میکنیم نگران نباش🥹😍

    ۱ سال پیش
  • تک برگ رویایی

    00

    کاش اگه نیکان عاشق یزدان شد حقیقتی که یزدان بخاطرش فدای شد باعث نشه که عشق نیکان نفرت بار و کینه ای بشه... کاش همه مردهای اطراف ما یزدانی وار زندگی میکردن ...بنظرتون اطراف ما هم یزدان هست ؟

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    به نظر من که هست، ولی ما نمی بینیم🥲

    ۱ سال پیش
  • مریم بانو

    00

    وای خدا دیالوگاشو🤩 قربونت برم کیوت من تو چقد خوبی همینجوری بمون باشه🙃

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    ععزیزممممم❤️‍🔥

    ۱ سال پیش
  • ماهک

    00

    اوخ ننه چی میشه خدا یه یزدان واسمون بفرسته

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    حتما میفرسته، امیدورام خدا یدونه بهترشو نصیبت کنه❤️‍🔥

    ۱ سال پیش
  • آزاده دریکوندی

    10

    نیکان: یه نفر که صادقانه دوسم داره وجود نداره. یزدان: ما داریم زحمت می کشیم این جا... تو نمی دونی چه بلایی سر ما اومده🤣🤣

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    وایییی کاش میشد میتونستم پینش کنم😂😍

    ۱ سال پیش
  • سبز

    50

    فکر خوبیه حداقل جاوید ناجوانمردانه عمل کرد درحق نیکان یه کمی اذیت راه دوری نمیره کمک یزدان میتونه اونا وابسته کنه وجوانه ی اون عشقه رشد کنه چرا کسی نیس به نیک بگه این یزدان بدبختا یه نظر نگاه کن

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    اره خوبه ولی به نظر نمیاد که نیکان موافق باشه

    ۱ سال پیش
  • باران

    01

    خوب بود ولی امیدوارم کاراحمقانه ای نکنن

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    منظورت از کار احمقانه چیه مثلا؟

    ۱ سال پیش
  • سمانه

    10

    سلااام وایییی چقد یزدان خووووبه خیلییییم خووووبه فرگل جون همینجوری پیش بری خودم بجای نیک زنش میشم😊😊😊😊😊😊

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    ای جاننن چرا که نه😂😍😍😍

    ۱ سال پیش
  • سمانه

    10

    همه ما شاید ی یزدان نزدیکمون داشته باشیم ولی بهش توجه نکرده باشیم وقتی از همه چیز و همه جا خسته و سرخورده میشیم تازه ب چشمون میاد کاش ک زود چشامون وا شه و بعد حسرتشو نخوریم

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    خدا کنه، ولی کاش واقعا بود من هرچی میگرذم نیست که😂😭

    ۱ سال پیش
  • رویا

    00

    عالی بود مثل همیشه 😍 فقط جاوید چرا اینقدر طولش میده به نیک بگو دیگه🥲

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    جاوید؟ منظورت یزدانه دیگه

    ۱ سال پیش
  • اسرا

    10

    ببخشیدیزدان رفتارفرهادتودژاووانجام نده همون اول ازعشقش بگه تابعدنیک ازدست نده

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    نه مطمئن باشید نمیشه وبه صورت قشنگی عشقش رو بیان میکنه🫠😍

    ۱ سال پیش
  • پرنیا

    00

    چقد گیجه این نیکان 😒 یزدان بگو دیگه . حس خوب میده اگه خدایی بموقع پارت بذاری واقعا نمیتونم براش صبر کنم ماهم دوست داریم فرگل جونی🥰

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    عزیزمی، اره یکم گیج میزنه😂😍

    ۱ سال پیش
  • هاوژین

    21

    سلام من تا حالا فقط لایک میدادم ولی این بچم یزدان نطقمو باز کرد اخه چقدر تو خوبی واقعا همه سختی های نیک به داشتن یزدان می ارزه😊

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    وای ممنونم از این که کامنت گذاشتی خوشحالم کردی🧡

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.